از یه واقعیت تا یک حقیقت:یک روز داشتم سرم یه مجروحی که خیلی بد حال بود رو تعویض میکردم ملافه رو کنار زدم بعد کارم تمام شد و ملافه رو کشیدم روی اون مجروح یک مرتبه با ناله گفت:بردارش گفتم باید روی بدنت باشه گفت سخته تحملش/ من از این حجابها بدم میاد/ بعد گفتم کدام حجاب ها؟ گفت این ملافه و اون چیزی که بین منو خدام قرار بگیره و نفسش به شماره افتاد و بعدش یک یا حسین از اعماق جان.....ا ین روزها با شنیدن این جمله نه تنها اشکم روان میشه بلکه نفسم به شماره می افتده و اون جمله ای هست که میگه..... من از حجاب متنفرم!!!!!!!!!!!ا حالا کدام حقیقته و کدام واقعیت؟
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]